حلما و دوستش امير محمد
حلما و دوستش امير محمد (پسر عموي محمد مهدي) ...
نویسنده :
مامان عاشق
14:22
حلما در حين كنجكاوي
حلما خانم سخت در حال كنجكاوي وبهم ريختن وسايل مامان (البته موهاشو اينجا صاف كرده) ...
نویسنده :
مامان عاشق
14:20
عكسهاي حلما خانم در پارك پل خواجو در حين ورزش كردن
چند تا عكس قديمي با ظاهري جديد
دلتنگي هاي تمام نشدني مامان
واي كه چقدر امروز دلگير و دلتنگم .امروز دلم نمي دونم از چي و از كي ولي گرفته از اينكه حلما رو تنها ميزارم و ميرم سركار، از اينكه 8 ساعت از هر روز زندگي دخترمو پيشش نيستم و نميتونم ظهرها بهش ناهار بدم و از كنار او بودن لذت نميبرم ، از اينكه هر روز با چشم پر از خواب ميگه ماماني توروخدا نرو آموزشگاه، از اينكه هر شب به باباجانش ميگه بابا پس كي ميريم خونه خودمون كه من جدا تو اتاق خودم بخوابم و شما تو اتاق خودتون از اينكه خانواده پدرش مثلا ميخواند مارو ترد كنند ،از اينكه روي بعضي ها فكير ميكردم ميشه حساب كرد و نشد، از اينكه اشتباهي كسي رو دوست خودم قبول كرده بودم ولي اونم خودشو گم كرد ، تازه اينكه ميبينم باباجان حلما هر رو...
نویسنده :
مامان عاشق
12:37
سرما خوردگی حلما
سلام امروز اصلا خوب نیستم چون حلما جونم ،نفسم ،عشقم ،روحم ،همه کسم ، تمام زندگیم سرما خورده و مریض شده دیشب ساعت 3 نیم شب با باباجانش بردیمش دکتر تب و لرز شدیدی داشت امیدوارم حالش بهتر بشه براش دعا کنید زود خوب خوب بشه ...
نویسنده :
مامان عاشق
10:19
سرما خوردگی مجدد
دیروز حلما خانم گل ما کمی شیطنت کردند و بعد هم رفتند حمام و تا از حمام بیرون اومدند خواستند دوباره بروند پیش مادرجونشون ....(دلتنگ شده خانمی ) هر چقدر من بیچاره گفتم حلما جان تازه حمام بودی دخترم خوشگلم فدات بشم دردت به جونم بیا پیش هم بشینیم شعر بخونیم بازی کنیم قبول نکردند که نکردند و مجبور شدم دوباره خانم خانمها رو ببرم خونه مادرجون باباجان تا حلما خانم مادرجون رو ببینه .رفتن ما همان و عطسه کردن و بینی گرفتگی حلما خانم همان . شب که برگشتیم میگفت مامان بدنم داغه ولی سردمه الهیفداش بشم شربت سرماخوردگی داشتم بهش دادم(من باید همیشه مجهز به شربت های سرماخورگی و دیفن و...... باشم) کمی هم شیر خورد و مجبورش کردم بخوابه ...
نویسنده :
مامان عاشق
10:18
معناي عشق
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید به باد گفتم عشق چیست؟ وزید به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد و به من گفتندعشق چیست؟ اشک از دیدگانم جاری شد و گفتم حلما ...
نویسنده :
مامان عاشق
10:18
عشق مامان
هر چیزی قاعده ای دارد جز عشق............... و عشق انگار تا ابد بی قاعده است حلماي من ،نفس من ،عاشقت هستم هميشه ...
نویسنده :
مامان عاشق
10:10